نقش گربه در تاريخ
گربه از قديم الايام و در تمام كشورهاي مختلف خواهان و عاشقان دلباخته اي داشته است. حتي مي توان گفت كه بعضي ها بنده گربه بوده اند. در ميان بزرگان و مشاهير جهان آدمهاي بزرگي را مي توان يافت كه به علاقه نسبت به گربه شهرت دارند.
كاترين ملكه روسيه«كاترين» علاقه مفرطي به گربه ها داشت و هنگامي كه «پوتمكين» مي خواست خود را مقرب درگاه و مشمول الطاف امپراتريس ممالك روسيه گرداند، يك بچه گربه ـ قشنگ تقديم او كرد و بدين وسيله دل او را به دست آورد و به آرزوي خويش رسيد ـ پيشكار ملكه، بچه گربه را تحويل گرفت و مدت مديدي از او پذيرايي كرد.• بن ژوزنبن ژوزن رقيب شكسپير به قدري گربه هاي خود را دوست مي داشت كه هر زمان فرصتي به دست مي آورد به صيد ماهي مي رفت تا براي آنها ماهي هاي ترو تازه بياورد.
لوئي پانزدهم«لوئي پانزدهم» از آغاز طفوليت عاشق گربه بود و تا آخر عمر اين عشق از سرش به در نرفت و مخصوصاً مقيد بود كه در هر كجا باشد يك گربه همراه داشته باشد و هنگامي كه در شوراي وزيران حضور مي يافت گربه خود را نيز به همراه مي برد. در همان حال كه وزيران راجع به كارهاي كشور مشاوره و مباحثه مي كردند وي با گربه خود بازي مي كرد و چيزي از مباحث آنان نمي فهميد و وقتي شورا خاتمه مي يافت، گربه خود را بغل مي كرد و به كاخ پادشاهي مراجعت مي نمود.
بودلر» شاعر فرانسوي«بودلر» شاعر شهير فرانسوي بيش از تمام مردم گربه را دوست مي داشت و قطعه شيوايي در وصف گربه سروده و با بيان جذاب و مقايسه عجيبي نام اين حيوان را جاويدان ساخته است، مي گويد: عشاق غيور و پرحرارت و دانشمندان مشكل پسند، در دوران كهولت نيز مانند دوران جواني گربه هاي توانا، شيرين و خودپسند را كه مانند خود آنان گوشه نشين و سردمزاج هستند، دوست دارند. «بودلر» تنها نويسنده و شاعري نبود كه نسبت به گربه علاقه داشته است. «والتر اسكات»، «اميل برونته»، «ويكتور هوگو»، «كولت» نويسندگاني بودند كه ميل داشته اند هميشه گربه را در كنار خود ببينند.
ريشليوبهترين ساعات زندگي ريشليو وقتي بود كه با گربه هاي خود بازي مي كرد. هنگامي كه سخت عصباني بود و فكر زيادي در سر داشت، براي تغيير حالت و خوشحال كردن او كافي بود كه يك زنبيل بچه گربه كنار او بگذارند، در اين مواقع شاد مي شد و قيافه گرفته اش گشوده مي گرديد. ريشليو بچه گربه را بيش از گربه بزرگ دوست مي داشت، ليكن هيچگاه گربه هاي بزرگ را اذيت نمي كرد. هنگامي كه بچه گربه ها بزرگ مي شدند، دستور مي داد كه آنها را از حضور او دور كنند و يك، دوجين بچه گربه ديگر برايش بياورند
No comments:
Post a Comment