انسان متمدن و لاشه خواری!
در دفاع از کتاب فوائد گیاه خواری اثر صادق هدایت و تقابل آن با رساله ماتریالیسم تاریخی اثر فردریش انگلس.وی در تلاش است از روی علوم فلسفه و طبیعت و مشاهدات علمی و غیره نشان دهد که خوراک سالم و طبیعی انسان نباتات است و انسان گوشتخوار به خطا رفته است .فوائد گیاه خواری ، کتاب با ارزشیست و بر خواننده اش بسیار تأثیر گذار . بسیاری بلافاصله بعد از اتمام مطالعه کتاب از گوشتخواری دست کشیده اند ، من نیز از آن جمله ام . مقام این نویسنده بزرگ را برای این خدمت بزرگ ارج مینهیم .جنگ خونینی ما بین انسان و لشگر عظیم حیوانات بیگناه روزانه ملیون ها حیوان را قربانی میکند . نادانی ، خودخواهی ، لذت جویی و شکم پرستی انسان تنها باعث این کشتار بیرحمانه حیوانات است. روی سیل خونی که از این کشتار به راه میافتد به آسانی میتوان کشتیرانی کرد . حیوانات نیز مانند انسان درد را حس میکنند دردی که یک حیوان از فرو رفتن چاقو در گردنش حس میکند همان دردیست که انسان حس میکند .به فرض قبول کنیم حیوانات فهم و شعور ندارند ! اما حس دارند و درد کشته شدن را حس می کنند .آن چه که ندارند سلاح برای دفاع کردن در مقابل وحشیگری انسان برای حفظ جانشان است .ما انسان ها میکشیم به این علت که اشرف مخلوقاتیم ! قدرتمندیم ! خونخواریم ! در کشتن حیوانات دست سگ و گرگ و پلنگ و شیر و ببر و کفتار را در ستمگری از پشت بسته ایم . لقب حیوانات وحشی را به آنان دادیم و خود را اشرف مخلوقات و انسان متمدن و با فرهنگ می نامیم ! پیروان زرتشت و بودا بر عکس مذاهب سامی گوشتخواری را قدغن می دانند که باید بنیان گزاران این مذاهب را به علت چنین عقاید پیشرو و صلح دوستانه ای که در مذاهبشان آورده اند را ارج نهیم .(البته قابل ذکر است که عیسی مسیح پیام آور صلح و دوستی برای ما انسانها نیز همینگونه رفتارمی کردند). مبارزه بر علیه گوشت خواری یک وظیفه مهم بر دوش انسانهای پیشرو و آزادیخواه است . انسانیت پیشرفت نخواهد کرد و آرام نخواهد گرفت و روی خوشبختی و آزادی و آشتی نخواهد دید تا هنگامی که گوشت خوار است . کشتن امری ناشایست است باید از ذهن انسان زدوده شود . تا زمانی که انسان حیوانات را می کشد و کشتن را امری سهل میشمارد تجاوزگری انسان به همنوع خود نیز وجود خواهد داشت. روزانه هزاران انسان به دست انسان های دیگر کشته می شوند . هر نوع کشتن به هر بهانه ای باید از ذهن انسان پالوده شود . اگر کشتن حیوان را با بهانه لذت و سیری شکم می توان مشروع دانست برای کشتن انسان نیز بهانه های بسیار می توان یافت. هم اکنون بسیاری از انسانها در همین قرن بیست و یکم هستند که آدم خوارند و از خوردن گوشت انسان لذت می برند. آیا اینان مجازند انسانها را بکشند و و از خوردن آنها لذت ببرند ؟ ! هرگز .کسی که کشتن حیوان را کاری طبیعی میداند به آسانی در مواقع نیاز کشتن انسان را نیز جایز خواهد شمرد .شکی نیست که گوشت خواری باعث درندگی انسان می شود .همه کسانی که آرزو مند پیشرفت اخلاقی و بهبودی جامعه اسفناک بوده اند در انتشار عقیده گیاه خواری کوشیده اند . اگر دکان گوشت و مرغ و ماهی فروشی را میبستند تا اندازه ای صلح عمومی و برادری آدمیان صورت خارجی میگرفت . واضح است که به همین دلیل سلاخ خانه ها و کشتارگاه ها را تا حد ممکن به خارج شهر میبرند . تا این توحش و وحشیگری از چشم مردمان دور بماند. اکثر ما انسانها با دستمان هرگز راضی نمی شویم حیوانی را آزار برسانیم ولی بطور غیر مستقیم دیگران را به این کار ظریف وادار می کنیم. واضح است که نه من و نه شما بدون اینکه بکشیم یا دیگری را به این کار واداریم نمیتوانیم گوشت بخوریم . پس ما مستقیما مسئول پستی و اهانت اخلاقی کسانی هستیم که پیشه هولناک کشتن را به آنها واگذار کرده ایم .در واقع با پرداخت پول انسانی را اجیر برای کشتن میکنیم و مسئول این کشتن ما هستیم .همانگونه که برای کشتن حیوانات انسانی را جیر میکنیم . با همین تفکر برای کشتن انسان نیز دست به چنین عملی میزنیم . مدتی پیش خبری در روزنامه ای منتشر شد که شخصی با پرداخت 200 هزار تومان پول که معادل قیمت 3 گوسفند زنده میشود شخصی را مامور کشتن انسان دیگری کرده بود . نفس پلید هر دو عمل، چه پرداخت پول برای کشتن حیوان و چه برای کشتن انسان یکیست . تنها تفاوت قیمت جان یک انسان است که سه برابر ارزش جان یک گوسفند است .از داخل شدن در این مبحث که عامل اصلی تمام فساد و پلیدی ها در جامعه وجود واسطه ای به نام پول است که در رابطه بین انسانها دلالت می کند ، میگذریم .همه کسانی که در کشتار خانه ها دست در کار می باشند ، تنها یک فکر در مغز تاریکشان جای گیر شده است و آن پول است و منفعت . پول پرستی در کنار شکم پروری همه احساسات عالیه انسان را خفه میکند .آن تکه گوشت هایی که رنگ آمیزی میکنیم و در سفره هایمان میگذاریم و با لذت میخوریم هیچ چیز بیشتر از لاشه های مرده حیواناتی نیستند که آنان را کشته ایم . انسان میتواند نیازهای غذایی خود را از گیاهان و میوه های سالم و گوارا به راحتی تامین کند ولذت بیشتری نیز از خوردن غذاهای سالم و طبیعی خواهد برد . . چرا صفت لاشه خواری را برای خود بر گزیند ؟ جرا برای مفتخر شدن به داشتن این صفت کشتن را به گناهان خود میافزاید ؟ هر گاه همه مردمان وادار می شدند حیواناتی را که میخورند با دست خودشان بکشند . بیشتر آنان از گوشت خواری دست میکشیدند . نباید احساسات طبیعی خودمان را پست شمرده ، دلیل بر رقت قلب بدانیم .ستمگری و کشتار نسبت به حیوانات ، دشنام و ناسزا به شرافت و مقام انسانیت است .
برای پیشرفت اخلاقی انسان آرزو کنیم که خوراک خونین ور بیفتد و گیاه خواری جایگزین آن شود .اما آنجا که صادق هدایت میکوشد که ثابت کند که انسان از ابتدای انسان شدن گیاه خوار بوده است و به خطا گوشت خوار شده است اشتباه است . فیزیک بدن انسان و دستگاه گوارشی بدن انسان را با حیوانات گیاه خوار و گوشتخوار قیاس می کند و تا حدودی موفق میشود که شباهت انسان با گیاه خواران را ثابت کند .حقیقت است که انسان اولیه گیاه خوار بوده است و انسان امروزی نیز گیاه خوار است اما میتواند گوشت نیز بخورد البته نه مانند حیوانات گوشتخوار بلکه با کمک گرفتن از آتش و چاشنی ها که ابتدا قبل از خوردن باید گوشت مردار را از حالت اولیه خارج کند تغییر شکل دهد تا با مزاج و دستگاه گوارش بدنش سازگار شود . به هر حال با هر طرفند و حیله ای انسان گوشت خوار نیز هست و صادق هدایت نمیواند ثابت کند که انسان گوشت خوار نیست . از اینکه بتوانیم دقیقا بگوییم که در کدام تاریخ اولین انسان گوشت بر دهان گذاشت عاجزیم اما میدانیم که حتما این اتفاق افتاده است و میتوانیم بگوییم که این اقدام برای بر طرف کردن گرسنگی بوده است نه برای تفنن و تفریح . زیرا حیوانات تا انجا که مقدور است غذای اصلی خود را میخورند مگر در شرایطی غذای اصلی یافت نشود . غذای میمونها میوه درختان است و اسلاف انسان در پروسه تکامل در مقطعی در شرایطی مجبور به تغییر غذا و روی آوردن به گوشتخواری شده اند . و گوشتخواری مهمترین تأثیر را در روند تکامل برای انسان شدن داشته است . بدون قصد بی احترامی نسبت به گیاه خواران باید بگوییم که انسان بدون توسل به گوشت خواری موجودیت نمی یافت. شکار و ماهیگیری نشان دهنده گذار از گیاه خواری صرف به مصرف گوشت می باشد و این گام مهمی بوده است در گذار از میمون به انسان . گوشتخواری اساسی ترین مواد متشکله برای متابولیزم اورگانیزم را تقریبا به طور حاضر و اماده داشت . این رژیم برای کوتاه کردن زمان لازم برای گوارش پروسه های نباتی دیگر بدن را که منطبق با زندگی نباتی بودند کوتاه کرد و بدین طریق برای بروز فعال خود زندگی حیوانی فرصت ، مواد و اشتیاق بیشتری فراهم کرد و هر چه انسانی که در جهت ساخته شدن بود از زندگی نباتی دورتر می شد به همان اندازه هم از سطح زندگی حیوانی بالاتر می رفت . صرفا عادت کردن به گیاه خواری همراه با گوشتخواری گربه های وحشی و سگها را به صورت خدمت گزاران انسان در آورد . به همین ترتیب عادت کردن به گوشتخواری همراه با گیاه خواری به میزان زیادی به انسانی که در حال ساخته شدن بود قدرت بدنی و استقلال داد ولی گوشت خواری بیشتر بر روی مغز تاثیر داشت ، چه در این حال مقدار بسیار مواد ضروری برای تغذیه و تکامل آن به وجود می آمد و بنا براین با سرعت بیشتر و بصورت کاملتری میتوانست از نسلی به نسل دیگر تکامل یابد .اگر گوشت خواری در میان تمام خلق هایی که میشناسیم در زمانی منجر به آدم خواری شده است ( اسلاف برلینی ها ، وله تابین ها یا ویلزین ها حتی تا قرن دهم پدر و مادر خود را می خوردند) این دیگر امروزه گردن ما را نمیگیرد .گوشتخواری باعث دو پیشرفت بسیار مهم شده است . مهار کردن آتش و اهلی کردن حیوانات . اولی باز هم باعث کوتاه کردن پروسه گوارش شد مانند این بود که غذا قبل از رسیدن به دهان نیمه هضم شده باشد ، و دومی باعث فراوان تر شدن گوشت شد . چه منبع جدید و منظم تری را علاوه بر شکار در اختیار قرار می داد و به علاوه شیر و دیگر لبنیات را فراهم میکرد که حداقل از لحاظ ترکیب شیمیایی به ارزش گوشت هستند . بدین طریق این پیشرفت ها هر دو خود وسائل جدیدی برای رهایی انسان بودند .اگر بخواهیم در اینجا جزئیات اثرات غیر مستقیم آنها را از نظر اهمیت عظیمی که انها بر تکامل انسان و جامه داشته اند ذکر کنیم رشته سخن به درازا خواهد کشید " . فردریش انگلس - دو رساله در باره ماتریالیسم تاریخیهمانگونه که یک طرفدار گیاه خواری مانند صادق هدایت میتوانند زیان های گوشتخواری برای انسان را با علم پزشکی یکی یکی بر شمارد مطمئنا یک طرفدار گوشتخواری نیز از آوردن دلایل علمی برای اثبات فوائد گوشت خواری عاجز نخواهد ماند . اینگونه استدلالات برای متقاعد کردن انسان برای روی آوردن به گیاه خواری محکم نیست .اینکه آیا نژاد انسان با روی آوردن به گیاهخواری تغییر یابد بدور از انتظار نیست سوال اینست که این تغییر و تحولات به سوی پیشرفت و تکامل عالی تر برای انسان خواهد بود یا نه ؟ پاسخ این سوال بسیار سخت است و با مشاهدات تجربی در پی گذشت سال ها شاید بتوان پاسخ دقیقی یافت اما تا کنون تجربیات و تحقیقات انجام شده که نمونه های بسیاری را صادق هدایت در کتاب آورده است نشان داده است که مردمان گیاهخوار از رفتار و اخلاق آرام و مهربان تر ، بدنی سالم تر و جامعه ای سالمتر از مردمان گوشتخوار برخوردار هستند . کافیست هر انسان اندیشه کند ، کافیست در وجود خود صلح دوستی ، مهربانی ، احترام به زندگی ، اخلاق انسانی ، و امید به یک دنیای بهتر که در آن کشتن و خونریزی نباشد را بیابد و دیگر در انتخاب گیاه خواری یا گوشتخواری تصمیم با اوست .آدمیان در ابتدا آنچه را که توانستند خوردند ، پس از آن چه دوست داشتند بالاخره آن چه را که بهتر است خواهند خورد که پایه آن روی میل طبیعی و تجربه قرار گرفته و در عین حال گوارا و سالم باشد.
با پوزش از نویسنده بدلیل حذف بعضی قسمتها و تشکر
No comments:
Post a Comment