Thursday, September 13, 2007

کز دیو و دد ملولم و حیوانم آرزوست

کز دیو و دد ملولم و حیوانم آرزوست - بخش دوم

یه مطلب نوشته بودم با عنوان «کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست». متأسفانه یافت می‌نشد؛ گفتم لااقل حیواناتی که یافت میشن رو آرزو کنم برای سلامتی و باقی موندن‌شون. دیروز، نهم شریور ماه به عنوان «روز ملی یوزپلنگ ایرانی» نامیده شد. برخی مواقع واقعا این نامگذاریها جای تحسین داره. یوزپلنگ ایرانی، یکی از دهها مورد حیوون زبون بسته‌ایه که در کشورمون و به طف احساسات رقیقه مردم در حال نابودیه. بگذریم از حیواناتی که نسل‌شون به کلی نابود شده. این یوزپلنگ، زمانی در بسیاری مناطق آسیا وجود داشت. اما اگه اشتباه نکنم الان تنها در ایران زندگی می‌کنه و به همین خاطر هستش که برخی کارشناسان محیط زیست، اسم اون رو که «یوزپلنگ آسیایی» بوده، به «یوزپلنگ ایرانی» تغییر دادن. اما درباره نحوه برخورد هموطنان احساساتی و دل نازک‌مون به نقل از تکه خبرهایی که توی روزنامه‌ها شاهدیم، می‌پردازم: «شکار 2 يوز بالغ در دره انجير يزد توسط يک معلم، محاصره 3 قلاده يوزپلنگ در خراسان توسط موتورسواران محلي و آتش زدن آن‌ها، خفه کردن 2 توله يوزپلنگ توسط يک شتردار در خارتوران در ميان شادي و هلهله مردم، خفه کردن يک يوزپلنگ توسط يک پهلوان در مياندشت و ..» (به نقل از خبرگزاری ایسنا). با اعتقاد تام میگم اگه چنین برخوردی، با انسان انجام بدهی، توجیه‌پذیرتره تا با حیوون. انسان زبون داره و می‌تونه لااقل حرفش رو بزنه و از خودش دفاع کنه. اما حیوون زبون بسته چی؟ عجب موجودیه این انسان ملعون. اگه ملعون نبود دست به چنین کارهایی نمی‌زد. به نظرم خداوند از اینکه انسان رو «اشرف مخلوقات» نامیده، پشیمونه. آخه انسان مقام خودش رو از اشرفیت مخلوقات، خیلی بالاتر برده و خالق تام‌الاختیار مخلوقات می‌دونه. عجیبه که آدمی فکر می‌کنه عرصه ربع مسکون که چه عرض کنم، سه ربع غیر مسکون هم محل عرض اندام خودش تنهاست و به همین خاطر هرجا پا می‌ذاره، هیچ حیوون دیگه‌ای حق زندگی نداره. هر جا تمدنی شکل گرفته، بر پایه تخریب طبیعت بوده و به طبع، تخریب زیستگاه دیگر موجودات زنده. توی هر شهر و روستایی که شما خواننده محترم الان زندگی می‌کنی، زمانی محل و مأمنی بوده واسه دهها، صدها و شاید هزاران حیوونی که الان دیگه خبری ازشون نیست



جالب اینجاست که الان تحمل دیدن چند تا سگ و گربه هم در کنارمون نداریم. توی دوره لیسانس، یه دوست شهرضایی داشتم که تا چشمش به یه گربه می‌افتاد، بی‌اختیار کفش یا دمپایی‌اش رو در اورده و به طرف حیوون زبون بسته پرت می‌کرد. خیلی سعی کردم این عادت رو از سرش بندازم؛ اما توفیق چندانی نداشتم. نهایتش این بود که جلوی من این کار رو نمی‌کرد. چند وقت پیش، یکی از مسئولین سازمان محیط زیست، از کشتار بی رویه مارها و گرگها در ایران خبر داد. جالب اینجاست از ده هزار نوع ماری که در دنیا وجود داره، فقط درصد اندکی‌شون سمی هستن. اما آدمها همه رو به یه چشم می‌بینن و مستحق کشتن. درباره گرگ هم باید گفت که بیشتر به مناطقی رونده شدن که آدمی کمتر سر و کارش به اونجا می‌افته. اما دریغ؛ که آدمی حتی به اندازه حیوانات هم رحم نداره. حیوانات تنها در مواقعی اقدام به کشتن یا آسیب رسوندن به طرف مقابل میکنن که یا گرسنه باشن و یا احساس ترس بکنن. اما آزار رسوندن به حیوونا، واسه خیلی از ما آدمها تبدیل به یه تفریح شده. شاید توی سی‌دی فروشیها چشم‌تون به سی‌دی‌ای افتاده باشه که روش نوشته: «فیلم واقعی شکنجه حیوانات»! من که هیچ وقت رغبت نکردم ببینم. اما دوستی که دیده بود، چیزهای خیلی وحشتناکی تعریف می‌کرد. مثلا خوک رو بسته بودن، و بعد با شعله فشار گاز، زنده زنده پوست بدنش رو می‌سوزوندن. در حالیکه حیوون زبون بسته جیغ می‌کشید، هر از چند گاهی آب می‌ذاشتن جلوش تا از فرط سوزش، شروع به نوشیدن آب بکنه و اونها لذت ببرن. حدود ده روز پیش اخبار تلویزیون یه رستوران رو توی تایلند نشون می‌داد که شیوه جدیدی ابداع کرده بود که بدن ماهی رو بصورت زنده زنده سرخ می‌کرد، ولی سرش رو بیرون از تابه می‌ذاشت تا نمیره. بطوریکه وقتی مشتری تکه‌های سرخ شده بدن ماهی رو با چنگال جدا می‌کرد و می‌خورد، ماهی هنوز زنده بود. واقعا نمیشه حرفی زد. چی باید گفت؟ یکی و دو تا نیست که! اصلا بذارین در ادامه مطلب که به زودی می نویسم، درباره برخورد با حیوانات رو در فرهنگ بختیاری براتون تشریح کنم. البته تا جایی که اطلاع دارم. چه اینکه بهرحال خارج از فرهنگ بختریاری بزرگ شدم و خیلی از اطلاعاتم، بر حسب شنده هاس. و البته برخورد محبت آمیزی که از پدرم به عنوان یه بختیاری، با حیوونات دیدم. البته منظورم این نخواهد بود که تنها بختیاریها از این دست برخوردها رو با حیوونات دارن. بلکه چون در این باره داستانهای زیادی در حافظه دارم، اونها رو عنوان خواهم کرد
برگرفته از وبلاگ : شوخی با فرهنگ و اجتماع


2 comments:

Anonymous said...

درود برشما
همه ما آدما میدونیم که در پیدایش دنیا و ایجاد خلقت ابتدا حیوانات به دنیا آمدند و سپس انسانها بوجود آمدند بنابراین مطمئنا بدلیل قدمت بیشتر زندگی, حیوانات سهم بیشتری از این کره خاکی دارند ولی ما انسانها با خودخواهی و تکثیر جمعیت و ایجاد آلایندگی حداقل سهم آنها را نیز سلب کرده ایم
و بسیار درود و سپاس به شما که در راستای حمایت از حیوانات ,مخصوصا گربه هایی که در محیط شهری تهران گرفتار شده اند تلاش میکنید. مطمئنا زحمات شما بی اجر نخواهد بود

Anonymous said...

درود بر شما
امیدوارم تمام انسانها روزی همانند شما فکر کنند .
با سپاس