کله و پاچه
فکر کنم هيچ غذايی (اگر بتوان اسم آن را غذا گذاشت) مشمئز کننده تر از کله پاچه وجود نداشته باشد. مخصوصا وقتی دوستان گوسفند خور دور هم جمع ميشوند و يک صبح زيبا را با جمله هايی مانند کله را بشکن مغزش را در بياور و يا چشمش را به من بده و يا پوست زبانش را بکن شروع ميکنند. نميدانم بوی کله در ديگ بدتر است يا حرفهای دور و بر آن ولی اگر از طرفداران پر و پا قرص کله پاچه هستيد به خواندن اين نوشته ادامه دهيد
بعد از چند دقيقه به اتاقی ديگر ميروم و مشغول تماشای تلويزيون با صدای بلند ميشوم. به ياد همکاری ميافتم که اهل چين بود و ميگفت در ناحيه ای که او بزرگ شده است غذايی دارند به نام سه گريه که فقط در رستورانهای سطح بالا سرو ميشود. آنها موشهايی پرورشی را زنده جلوی مشتری ميگذارند و مشتری با چوبهای چينی و يا chop sticks يکی از موشها را ميگيرد که در اين حال موش گريه و يا ناله اول را سر ميدهد. سپس موش را در سس مخصوص فرو ميبرند که اين گريه دوم است و گريه سوم هم وقتی است که موش را زنده زنده قورت ميدهند. او ميگفت ما به جز آدمها هر چيزی را که حرکت ميکند ميخوريم
در جايی ديگر کله خام ميمون را با قاشق ميخورند تا وقتی که توی آن خالی شود. در ويتنام داستانهای زيادی در مورد خوردن سگ و گربه وجود دارد
در کشورهای اسکانديناوی از خون خوک کيک درست ميکنند و در فرانسه سوسک شکلاتی ميخورند. قابل توجه کسانی که شديدا به پروتئين احتياج دارند!
شايد با خواندن اين نوشته حال شما هم کمی دگرگون شده باشد درست مثل من وقتی مهمانهای کله پاچه خور داريم و با ولع زياد از ارگانهای مختلف گوسفند تجليل ميکنند
شايد با خواندن اين نوشته حال شما هم کمی دگرگون شده باشد درست مثل من وقتی مهمانهای کله پاچه خور داريم و با ولع زياد از ارگانهای مختلف گوسفند تجليل ميکنند
برگرفته از وبلاگ قصه شب
No comments:
Post a Comment