یک اتفاق عجیب
من همین الان از سر کار اومدم و این حادثه عجیب درست وقتی روی داد که من تازه وارد کوچه شده بودم . راستش یک گربه ای از بچه گی از ما غذا می گیر ه و گاهی هم کاری نداشته باشم اونو به اتاقم می یارم . معمولا این گربه روی درخت سر کوچه مان می رود و موقعی که مرا می بیند . صدا می کند . البته گاهی متوجه شده بودم که از زیر ماشین هم عبو ر مرا تشخیص می دهد . یا از بین ده ها نفر باز هم مرا تشخیص می دهد . ولی اینبار قضیه خیلی عجیب بود. همین که وارد کوچه شدم به سمت درخت رفتم . صدای او را می شنیدم و لی از او خبری نبود. تعجب کردم به درخت نگاه کردم . صدایش می آمد و از او خبری نبود. به سمت خانه مان رفتم . صدا کم کم بیشتر می شد. وقتی در را باز کردم مادرم فریاد کشید که حمید مواظب باش شوشی ( اسمی که ما برایش گذاشتیم ) رو لگد نکنی . مادرم تعریف کرد که یک دقیقه قبل از اینکه بیائی ناگهان شوشی صدا می کند و به داخل خانه این سمت و آن سمت می دود . و وقتی من پشت در آمدم . به سمت در می دود . چظور یک گربه از پشت در بسته از فاصله ده ها متر شاید بیشتر وجود صاحبش را تشخیص می دهد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واقعا در این لحظات در مقابل عظمت خداوند احساس حقارت و کوچکی می کنم
تماس با ارواح www.arvah.org از سایت
No comments:
Post a Comment