در خيابان مولوي
شبكه هاي قاچاق حيوانات
شبكه هاي قاچاق حيوانات
بسياري از جانوراني كه در خيابان مولوي خريد و فروش مي شوند هم اكنون در فهرست گونه هاي كمياب و در خطر انقراض قرار دارند
مژگان جمشيدي
اينجا نه پارك ملي است نه منطقه حفاظت شده. نه باغ وحش و نه پارك وحش. نام اين منطقه كوچه مرغي است. اينجا همان جايي است كه مي گويند از لحاظ تنوع و وفور گونه هاي جانوري چيزي كمتر از يك باغ وحش يا زيستگاه طبيعي ندارد. جايي كه گونه هاي جانوري كمياب و نادر ايران در اسارت به حراج گذاشته مي شوند.اينجا دنيايي است از واقعيت هاي زشت و زيبا. به هر طرف كه چشم مي اندازي هياهوي عجيبي برپا است. صداي دستفروش ها و مغازه دارها با نجواي پرندگان محبوس در قفس در فضا پيچيده، بوي تعفن فضولات حيواني مشام را مي آزارد. ديگر بر در و ديوار و زمين اين كوچه جاي خالي پيدا نمي كني، همه جا پر است از قفس هاي گوناگون و انبوه پرندگان از مرغ عشق و طوطي و قناري گرفته تا مرغ و خروس و كبوتر و بلدرچين و كبك و حتي جوجه لك لك!چند لحظه اي از حركت مي ايستم، كنارم قفس سه طبقه اي پر از جوجه مرغ و اردك قرار دارد. جيك جيك جوجه ها لحظه اي قطع نمي شود، در اين بين جوجه هايي را مي بينم كه از فشار جمعيت و كمبود فضا زير دست و پاي جوجه هاي ديگر جان سپرده اند.جلوتر مي روم ولي خرگوش ها، سنجاب ها، سگ ها و گربه هاي محبوس در قفس هاي نيم متري نيز وضعيتي بهتر از اين ندارند. در هر قدم كه برمي دارم سنگيني چشمان گله مند اين موجودات زيبا را بيشتر حس مي كنم. گويي در پس هزاران جفت چشم زيبا و بي گناه، دنيايي از گلايه و اعتراض نهفته است. با خود مي گويم آيا سزاوار است اينچنين به بند كشيده شوند؟اين اسارتگاه حيوانات، اهلي و وحشي نمي شناسد. اينجا هر كدام به نوعي دربند هستند. كوچه را تا انتها طي مي كنم گويا فروش جانوران وحشي و كمياب نسبت به سال هاي گذشته كمتر شده است و اين همان چيزي است كه مسئولان محيط زيست هميشه به آن مي بالند كه خيابان مولوي را از وجود قاچاقچيان و متخلفان فروش جانوران كمياب پاكسازي كرده اند. ولي باور نمي كنم!جلوتر مي روم و سر صحبت را با يكي از فروشندگان باز مي كنم:- به غير از اين پرنده ها جغد هم داريد؟- نداريم ولي مي آوريم. البته تاكسيدرمي شده سراغ دارم، يك آقايي از يكي از موزه ها مي فروشد.- ولي من جغد زنده مي خواهم.- سه شنبه بيا برات حاضر مي كنم.فروشندگان ديگر هم در كمال تعجب اطمينان مي دهند سفارش هر نوع حيوان يا پرنده اي را قبول مي كنند. سفارش ها حد و مرز ندارد.تهيه انواع پرندگان شكاري از جغد و عقاب و قرقي گرفته تا بالابان و بحري. يكي از فروشندگان تعريف مي كند چندي قبل يك بالابان را به قيمت ۴۰۰ هزارتومان از يك فرد محلي خريداري كرده و قرار بود در ازاي دريافت مبلغي حدود سه يا چهار ميليون تومان توسط فردي ديگر، حيوان دربند را براي يكي از شيخ نشينان عرب بفرستد. اما پرنده بخت برگشته پس از ساعت ها اسارت در يك ساك دستي بر اثر تنگي فضا و كمبود هوا خفه شده است!فروشنده ديگر از چگونگي به دام انداختن پلنگ و آهو برايم مي گويد، البته قيمت هم مي دهد كه در صورتيكه بخشي از مبلغ را بپردازم سفارش هر نوع حيواني را مي پذيرد.
و اما نكته جالب تر اينكه تمام فروشندگان براي فروش حيوانات قاچاق وعده درب منزل را مي دادند!اينجا تنها سفارش گونه هاي نادر و كمياب پذيرفته نمي شود بلكه در اين محل افرادي هم هستند كه در ازاي عكاسي از نمونه هاي جانوري كمياب اجاره بها دريافت مي كنند. به گفته يكي از دلالان آنها حيواناتي را از هر نقطه كشور جمع آوري كرده اند كه عمدتاً در باغات خارج از تهران و يا حاشيه تهران نگهداري مي كنند و در قبال عكاسي از آنان مبالغ گزافي به جيب مي زنند.از يكي از فروشندگان سؤال مي كنند مامورين محيط زيست مگر اينجا براي نظارت نمي آيند و او در پاسخ مي گويد: «هر چند وقت يك بار مي آيند گير مي دهند ولي ما به جز جانوران و پرندگان مجاز چيز ديگري را جلوي چشم نمي گذاريم!»كوچه مرغي واقع در خيابان مولوي تقريباً در سراسر سال و در تمام روزها همان فضاي هميشگي را دارد، فقط گاهاً در روزهاي جمعه فضا براي فروش پرندگان شكاري كمياب بيشتر مهيا است و دلالان سيار و دست فروش ها هم به اين جمع اضافه مي شوند و به دور از هرگونه نظارت و بازرسي، آزادانه به تجارت خود مي پردازند.از كوچه بيرون مي آيم تا قدري عصبانيتم را فرو دهم. يك نفر جلو مي آيد و مي پرسد: «چي مي خواهي؟»- چي داري؟- مار، سوسمار، عقرب، هزارپا، قورباغه و...- افعي البرزي مي خواهم.- بعدازظهر بيا، حاضر است.- الان چي داري؟فروشنده سيار به كنار موتور خود مي رود و از خورجين روي موتور چند جعبه چوبي و يك ساك دستي بيرون مي آورد، انواع مار و مارمولك بود كه در جعبه ها وول مي زدند. سمي و غير سمي فرقي نمي كرد، همه چي توي جعبه ها وجود داشت.از كنار يكي ديگر از مغازه ها در حاشيه خيابان مولوي رد مي شوم، فروشنده اي در كنج مغازه نشسته، جلو مي روم و با ديدن صحنه اي در جا ميخكوب مي شوم. او مرغ عشقي را در دست دارد و با خونسردي تمام، يكي از شاهپرهاي دم پرنده را جدا مي كند.صداي پرنده بلند مي شود. بدون اينكه واكنشي نشان دهم جلوي مغازه خودم را سرگرم نشان مي دهم، او چسب قطره اي را برمي دارد و با آغشته كردن شاهپر جدا شده به چسب آن را بر فرق سر حيوان مي چسباند تا به عنوان مرغ عشق شاخدار و به بهايي گزاف تر به خريداران نادان بفروشد!خيابان مولوي تهران همان جايي است كه اغلب فروشندگان مغازه هاي پرنده فروشي آن با قاچاق و صيد گونه هاي كمياب اين سرزمين و به قيمت نابودي تنوع زيستي با فراغت خاطر كسب درآمد مي كنند. اغلب دلالان اين صنف با شبكه هاي قاچاق حيوانات در داخل و حتي خارج از كشور در ارتباط هستند.به رغم اعتراضات مكرر هواداران محيط زيست و انجمن حمايت از حيوانات، فروش جانوران وحشي و اهلي در خيابان مولوي تهران همچنان ادامه دارد. مرگ وميرهاي بالا در بين پرندگاني كه به دليل ازدحام و انباشتگي روي هم مي ميرند و فضولات جانوري كه به هر گوشه پراكنده است مي تواند به راحتي عوامل بيماري زا را از طريق تردد افراد و عابران به چهار گوشه شهر منتقل كند در حاليكه اين امر آن طور كه شايسته است مورد دقت مسئولان بهداشتي و شهرداري نيست و در كانون توجه آنان قرار ندارد.از مسئولين بهداشتي و ساماندهي شهرداري تهران انتظار مي رفت به همان اندازه كه نسبت به كشتار سگ ها و گربه هاي شهر تهران با روش هاي غير انساني و غير بهداشتي به دليل احتمال آلودگي اين جانوران، اقدام مي كنند نظارتي هم بر روي وضعيت بهداشتي اين منطقه در خيابان مولوي مي داشتند.بسياري از جانوراني كه در خيابان مولوي خريد و فروش مي شوند هم اكنون در فهرست گونه هاي كمياب و در خطر انقراض قرار دارند كه حتي بسياري از آنها در ليست كنوانسيون تجارت گونه هاي در خطر انقراض نيز به ثبت رسيده اند.اگر زماني از اين محل گذر كرديد به جعبه هاي چوبي، كيف و ساك رهگذران و فروشندگان، خورجين موتورها، پشت بام ها و طبقات بالاي حجره ها هم نگاهي بيندازيد و اگر اين فرصت مهيا شد سري هم به زير زمين و بيروني و اندروني منازل اطراف اين كوچه بزنيد، تعجب نكنيد! به ياد داشته باشيد اينجا همان خيابان مولوي است و اين قبيل تخلفات آشكار و پنهان در شرايطي صورت مي گيرد كه قوانين محيط زيست اعم از ملي و بين المللي هرگونه شكار، صيد، قاچاق، خريد و فروش و حتي نگهداري گونه هاي كمياب را جرم عنوان كرده است!متاسفانه ماموران نظارتي سازمان حفاظت محيط زيست به اين تصور كه خيابان مولوي را از فروش گونه هاي كمياب پاكسازي كرده اند تنها به اين دل خوش كرده اند كه در جلوي درب مغازه ها جز مرغ، خروس، سگ، گربه و بعضاً سنجاب، طوطي و بلدرچين چيز ديگري به نمايش گذارده نمي شود و هر وقت هم كه صحبت از شناسايي عومل قاچاق و شبكه هاي قاچاق حيوانات در خيابان مولوي پيش آمد از پيگيري موضوع به دلايل گوناگون صرفنظر كردند
مژگان جمشيدي
اينجا نه پارك ملي است نه منطقه حفاظت شده. نه باغ وحش و نه پارك وحش. نام اين منطقه كوچه مرغي است. اينجا همان جايي است كه مي گويند از لحاظ تنوع و وفور گونه هاي جانوري چيزي كمتر از يك باغ وحش يا زيستگاه طبيعي ندارد. جايي كه گونه هاي جانوري كمياب و نادر ايران در اسارت به حراج گذاشته مي شوند.اينجا دنيايي است از واقعيت هاي زشت و زيبا. به هر طرف كه چشم مي اندازي هياهوي عجيبي برپا است. صداي دستفروش ها و مغازه دارها با نجواي پرندگان محبوس در قفس در فضا پيچيده، بوي تعفن فضولات حيواني مشام را مي آزارد. ديگر بر در و ديوار و زمين اين كوچه جاي خالي پيدا نمي كني، همه جا پر است از قفس هاي گوناگون و انبوه پرندگان از مرغ عشق و طوطي و قناري گرفته تا مرغ و خروس و كبوتر و بلدرچين و كبك و حتي جوجه لك لك!چند لحظه اي از حركت مي ايستم، كنارم قفس سه طبقه اي پر از جوجه مرغ و اردك قرار دارد. جيك جيك جوجه ها لحظه اي قطع نمي شود، در اين بين جوجه هايي را مي بينم كه از فشار جمعيت و كمبود فضا زير دست و پاي جوجه هاي ديگر جان سپرده اند.جلوتر مي روم ولي خرگوش ها، سنجاب ها، سگ ها و گربه هاي محبوس در قفس هاي نيم متري نيز وضعيتي بهتر از اين ندارند. در هر قدم كه برمي دارم سنگيني چشمان گله مند اين موجودات زيبا را بيشتر حس مي كنم. گويي در پس هزاران جفت چشم زيبا و بي گناه، دنيايي از گلايه و اعتراض نهفته است. با خود مي گويم آيا سزاوار است اينچنين به بند كشيده شوند؟اين اسارتگاه حيوانات، اهلي و وحشي نمي شناسد. اينجا هر كدام به نوعي دربند هستند. كوچه را تا انتها طي مي كنم گويا فروش جانوران وحشي و كمياب نسبت به سال هاي گذشته كمتر شده است و اين همان چيزي است كه مسئولان محيط زيست هميشه به آن مي بالند كه خيابان مولوي را از وجود قاچاقچيان و متخلفان فروش جانوران كمياب پاكسازي كرده اند. ولي باور نمي كنم!جلوتر مي روم و سر صحبت را با يكي از فروشندگان باز مي كنم:- به غير از اين پرنده ها جغد هم داريد؟- نداريم ولي مي آوريم. البته تاكسيدرمي شده سراغ دارم، يك آقايي از يكي از موزه ها مي فروشد.- ولي من جغد زنده مي خواهم.- سه شنبه بيا برات حاضر مي كنم.فروشندگان ديگر هم در كمال تعجب اطمينان مي دهند سفارش هر نوع حيوان يا پرنده اي را قبول مي كنند. سفارش ها حد و مرز ندارد.تهيه انواع پرندگان شكاري از جغد و عقاب و قرقي گرفته تا بالابان و بحري. يكي از فروشندگان تعريف مي كند چندي قبل يك بالابان را به قيمت ۴۰۰ هزارتومان از يك فرد محلي خريداري كرده و قرار بود در ازاي دريافت مبلغي حدود سه يا چهار ميليون تومان توسط فردي ديگر، حيوان دربند را براي يكي از شيخ نشينان عرب بفرستد. اما پرنده بخت برگشته پس از ساعت ها اسارت در يك ساك دستي بر اثر تنگي فضا و كمبود هوا خفه شده است!فروشنده ديگر از چگونگي به دام انداختن پلنگ و آهو برايم مي گويد، البته قيمت هم مي دهد كه در صورتيكه بخشي از مبلغ را بپردازم سفارش هر نوع حيواني را مي پذيرد.
و اما نكته جالب تر اينكه تمام فروشندگان براي فروش حيوانات قاچاق وعده درب منزل را مي دادند!اينجا تنها سفارش گونه هاي نادر و كمياب پذيرفته نمي شود بلكه در اين محل افرادي هم هستند كه در ازاي عكاسي از نمونه هاي جانوري كمياب اجاره بها دريافت مي كنند. به گفته يكي از دلالان آنها حيواناتي را از هر نقطه كشور جمع آوري كرده اند كه عمدتاً در باغات خارج از تهران و يا حاشيه تهران نگهداري مي كنند و در قبال عكاسي از آنان مبالغ گزافي به جيب مي زنند.از يكي از فروشندگان سؤال مي كنند مامورين محيط زيست مگر اينجا براي نظارت نمي آيند و او در پاسخ مي گويد: «هر چند وقت يك بار مي آيند گير مي دهند ولي ما به جز جانوران و پرندگان مجاز چيز ديگري را جلوي چشم نمي گذاريم!»كوچه مرغي واقع در خيابان مولوي تقريباً در سراسر سال و در تمام روزها همان فضاي هميشگي را دارد، فقط گاهاً در روزهاي جمعه فضا براي فروش پرندگان شكاري كمياب بيشتر مهيا است و دلالان سيار و دست فروش ها هم به اين جمع اضافه مي شوند و به دور از هرگونه نظارت و بازرسي، آزادانه به تجارت خود مي پردازند.از كوچه بيرون مي آيم تا قدري عصبانيتم را فرو دهم. يك نفر جلو مي آيد و مي پرسد: «چي مي خواهي؟»- چي داري؟- مار، سوسمار، عقرب، هزارپا، قورباغه و...- افعي البرزي مي خواهم.- بعدازظهر بيا، حاضر است.- الان چي داري؟فروشنده سيار به كنار موتور خود مي رود و از خورجين روي موتور چند جعبه چوبي و يك ساك دستي بيرون مي آورد، انواع مار و مارمولك بود كه در جعبه ها وول مي زدند. سمي و غير سمي فرقي نمي كرد، همه چي توي جعبه ها وجود داشت.از كنار يكي ديگر از مغازه ها در حاشيه خيابان مولوي رد مي شوم، فروشنده اي در كنج مغازه نشسته، جلو مي روم و با ديدن صحنه اي در جا ميخكوب مي شوم. او مرغ عشقي را در دست دارد و با خونسردي تمام، يكي از شاهپرهاي دم پرنده را جدا مي كند.صداي پرنده بلند مي شود. بدون اينكه واكنشي نشان دهم جلوي مغازه خودم را سرگرم نشان مي دهم، او چسب قطره اي را برمي دارد و با آغشته كردن شاهپر جدا شده به چسب آن را بر فرق سر حيوان مي چسباند تا به عنوان مرغ عشق شاخدار و به بهايي گزاف تر به خريداران نادان بفروشد!خيابان مولوي تهران همان جايي است كه اغلب فروشندگان مغازه هاي پرنده فروشي آن با قاچاق و صيد گونه هاي كمياب اين سرزمين و به قيمت نابودي تنوع زيستي با فراغت خاطر كسب درآمد مي كنند. اغلب دلالان اين صنف با شبكه هاي قاچاق حيوانات در داخل و حتي خارج از كشور در ارتباط هستند.به رغم اعتراضات مكرر هواداران محيط زيست و انجمن حمايت از حيوانات، فروش جانوران وحشي و اهلي در خيابان مولوي تهران همچنان ادامه دارد. مرگ وميرهاي بالا در بين پرندگاني كه به دليل ازدحام و انباشتگي روي هم مي ميرند و فضولات جانوري كه به هر گوشه پراكنده است مي تواند به راحتي عوامل بيماري زا را از طريق تردد افراد و عابران به چهار گوشه شهر منتقل كند در حاليكه اين امر آن طور كه شايسته است مورد دقت مسئولان بهداشتي و شهرداري نيست و در كانون توجه آنان قرار ندارد.از مسئولين بهداشتي و ساماندهي شهرداري تهران انتظار مي رفت به همان اندازه كه نسبت به كشتار سگ ها و گربه هاي شهر تهران با روش هاي غير انساني و غير بهداشتي به دليل احتمال آلودگي اين جانوران، اقدام مي كنند نظارتي هم بر روي وضعيت بهداشتي اين منطقه در خيابان مولوي مي داشتند.بسياري از جانوراني كه در خيابان مولوي خريد و فروش مي شوند هم اكنون در فهرست گونه هاي كمياب و در خطر انقراض قرار دارند كه حتي بسياري از آنها در ليست كنوانسيون تجارت گونه هاي در خطر انقراض نيز به ثبت رسيده اند.اگر زماني از اين محل گذر كرديد به جعبه هاي چوبي، كيف و ساك رهگذران و فروشندگان، خورجين موتورها، پشت بام ها و طبقات بالاي حجره ها هم نگاهي بيندازيد و اگر اين فرصت مهيا شد سري هم به زير زمين و بيروني و اندروني منازل اطراف اين كوچه بزنيد، تعجب نكنيد! به ياد داشته باشيد اينجا همان خيابان مولوي است و اين قبيل تخلفات آشكار و پنهان در شرايطي صورت مي گيرد كه قوانين محيط زيست اعم از ملي و بين المللي هرگونه شكار، صيد، قاچاق، خريد و فروش و حتي نگهداري گونه هاي كمياب را جرم عنوان كرده است!متاسفانه ماموران نظارتي سازمان حفاظت محيط زيست به اين تصور كه خيابان مولوي را از فروش گونه هاي كمياب پاكسازي كرده اند تنها به اين دل خوش كرده اند كه در جلوي درب مغازه ها جز مرغ، خروس، سگ، گربه و بعضاً سنجاب، طوطي و بلدرچين چيز ديگري به نمايش گذارده نمي شود و هر وقت هم كه صحبت از شناسايي عومل قاچاق و شبكه هاي قاچاق حيوانات در خيابان مولوي پيش آمد از پيگيري موضوع به دلايل گوناگون صرفنظر كردند
از سایت همشهری
No comments:
Post a Comment