Saturday, July 08, 2006

از وبلاگ راز

گربه‌ها

جان برجر، در اوّلین مقالة کتاب "دربارة نگریستن"، به این پرسش پاسخ میدهد که "چرا به حیوانات نگاه میکنیم؟" پاسخ آغازین برجر – که بعداً در سراسر مقاله بسطش میدهد – برایم بسیار جالب بود: "حیوان رازهایی دارد که برخلاف رازهای غار، کوه و دریا، مخاطب آنها به طور اخص انسان است." شاید علّت این راز، همانی باشد که چند سطر پیشتر برجر توضیح میدهد: "بنابراین، آنگاه که [انسان] از چشم حیوان دیده میشود، به همان سان دیده میشود که جهان پیرامونش از چشم خود او دیده میشود." یا ناخودآگاه اینگونه میندیشد
عکاسی از حیوانات، به همین ترتیب – همواره – برای انسانها جالب بوده است. شاهدش، نمایشگاهی که گویا در گالری الهه از عکسهای کامران عدل – عکاس مستقل – با عنوان "گربه های ولگرد تهران" برپا شد. عدل – که تحصیلکردة عکاسی در فرانسه است – کار حرفه ای عکسبرداریش را با عکاسی مُد در پاریس آغاز کرد؛ امّا اینروزها بیشتر به عنوان عکاس معماری شناخته میشود؛ گرچه با کارهای اخیرش – که حتماً ارزش دیدن دارد – بی شک ثابت خواهد کرد که عکاسی چیره دست در موضوعات مختلف است؛ عکّاسی که علاوه بر نگرش مناسبش، تکنیکهای عکاسی را هم خوب میشناسد. ضمن اینکه با عرضة کارهای جدیدش – کارهایی که از دید بینندگان و دوستداران آثار هنری و مجموعه داران برای آویزان کردن بر دیوارها مناسب نیستند – بر روی سی دی نشان میدهد که بسیار حرفه ای به رشته اش میپردازد
در مورد این عکسها گفته "در این عکسها شما با بیم و ترس آنها [گربه های ولگرد تهران]، ناامیدی و یأس آنها، با خشم و نفرت آنها و با تنهایی آنها آشنا خواهید شد." به نظرم آمد که جز گربه های ولگرد، گربه های اشرافی هم داریم! گربه های دست آموز خانگی – و از همه مرغوبتر و واقعاً زیباتر، گربه های ایرانی – که اینروزها حتی صادر میشوند! و در طبقه ای پایینتر گربه های خوشگذران قصّابیها، ساندویچیها و ... . جالب میشود اگر عدل، زندگی گربه های ولگرد و گربه های اشرافی را در کنار هم نشان دهد.
و شاید گربه های مشهور و دارندگانشان هم، در این میان موضوع و سوژة ناب عکاسی باشند. شاید عکس زیبای مریم زندی را از بیژن جلالی و گربه اش دیده باشید یا در "فرار از فلسفه" (زندگینامة خودنوشت فرهنگی) دربارة گربة بهاءالدین خرمشاهی (قرآن پژوه و حافظ پژوه) خوانده باشید. طلا خانم (یا به اختصار خانمی!) گربه ای است که کرور کرور نقد و زخم زبان را نثار نویسنده و ویراستار بزرگ کرده؛ گربه ای که در توصیفش مینویسد: "خوشرنگ و به رسم اغلب گربه های ایرانی خوشگل و همواره دم علم کرده و در جست و جوی خوراکی است
عکسی را که در ادامه میبینید، در میدان هدایت دَرّوس از گربة دوست داشتنی قصابی – در حالیکه بر صندلی، متکبرّانه نشسته بود و به من زُل میزد– برداشته ام
نوشته پویان

No comments: